به گزارش شهرآرانیوز؛ حدود سه سال پیش که طالبان دوباره بر سر کار آمدند، بار دیگر افکار عمومی بر سر یک دوراهی قرار گرفت که یکی سوی همدلی با ایشان میرفت و دیگری روی در دشمنی با این گروه داشت. امروز، پس از بیش از هزار روز و هزار جور اتفاق، این دوراهی همچنان برقرار است و کارشناسان حوزه مطالعات افغانستان هم از این ماجرا تحلیلهای متعارضی به دست میدهند.
حسن عباس، استاد پاکستانی-آمریکایی دانشگاه دفاع ملی واشنگتن، که آثار پژوهشی متعددی درباره افغانستان و طالبان تألیف کرده است، در کتاب ‘The Return of the Taliban: Afghanistan after the Americans Left’ (۲۰۲۳) خوانشی دیگر از این گروه و حکومت دوباره شان عرضه کرده است.
خوشبختانه، سمیه مروتی، پژوهشگر ارشد مؤسسه مطالعات پیشرفته خاورمیانه، به تازگی، این اثر را تحت عنوان «بازگشت طالبان: افغانستان پس از خروج آمریکا» به فارسی برگردانده که نشر «ثالث» آن را منتشر کرده است. وب سایت «گزاره» درباره این کتاب با مترجم آن گفت وگویی انجام داده است که گزیدهای از آن، با کمی دخل وتصرف، در ادامه آمده است.
نویسنده سعی در ارائه تصویری روشن از درون طالبان و آنچه از دید دیگران مخفی است داشته است. نقطه تمرکز حسن عباس معرفی طالبان جدید و بررسی چرایی تفاوت و در عین حال تشابه آن با طالبان قدیم است. وی، بااتکا به این تصویر، سعی دارد ورود طالبان به مذاکرات دوحه، چگونگی چینش تیم مذاکره کننده، نحوه مذاکره با بازیگران خارجی، چگونگی ورود به کابل، و همچنین رویکردها و اقدامات بازیگران داخلی و خارجی درقبال طالبان پیش و پس از ورود به کابل را مورد تدقیق و بررسی قرار دهد.
حسن عباس در کتاب سعی در معرفی طالبان دارد، نه آن طالبانی که تصویرش در دهه ۱۹۹۰ در اذهان به ثبت رسیده است؛ او تأکید دارد که خطای راهبردی کشورهای منطقه و جهان در بی قیدی، بی توجهی و عناد در شناخت پدیده طالبان بوده، و حال متهم به تماشای قدرت نمایی آنها در افغانستان هستند.
روایت عباس از طالبان در کتاب، بیش ازآنکه به شناخت طالبان جدید کمک کند، آیینهای تمام نما از غفلت کشورهای همسایه و حتی جهان غرب از تغییر و تحولات در درون طالبان است. او با مصداقهایی روشن نشان میدهد که همه میدیدند چه در حال رخ دادن است، ولی یا از درک آن عاجز بودند یا آنها را محکوم به عزلت گزینی و عملیاتی محدود در جغرافیایی محدود میدیدند و یا باور داشتند ارزش وقت گذاشتن ندارند و هرآنچه باید از آنها بدانیم میدانیم!
طالبان در دوحه بسیار روشن بازی کردند و نشانههای لازم را به طرفهای مذاکره و نیز ناظران بین المللی فرستادند، ولی گویا جهان از دیدن واقعیت جدید طالبان عاجز بود یا تمایلی به پذیرش آن نداشت یا ــ بهتر بگوییم ــ دوست نداشت باور کند روزی آنها را در کابل خواهد دید. به باور حسن عباس، طالبان در ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱ خودِ واقعی اش را به نمایش گذاشت، ولی گویا هیچ کس نمایشی که مقابل چشمانش درحال اجرا بود را مورد بررسی و تدقیق قرار نمیداد.
تصویر طالبان در چشم مخاطب همان طالبان دوران ملاعمر بود، و طی بیست و اندی سال بعدْ مطالعات و بررسیهای عمیق برای شناخت لایههای درونی، روحیات، شکاف نسلی، زیست در مناطق قبایلی و زیست در کلان شهرها و مواردی از این دست صورت نگرفت، و، اگر هم صورت گرفت، چندان مورداقبال سیاست گذاران و استراتژیستهای منطقهای قرار نگرفت، که اگر میگرفت، پس از شوک ورود طالبان به کابل و تماشای تصاویر دراماتیک فرودگاه کابل، رویکرد مبتنی بر شناخت را در کشورهای همسایه و جهان شاهد میبودیم، در حالی که جهان همچنان درحال آزمون و خطا با استراتژی «حداقل ارتباط، حداکثر امنیت» با طالبان است؛ به دیگر سخن، همین که ناامنی از خطوط مرزی افغانستان به مناطق پیرامونی سرازیر نشود بُرد محسوب میشود.
حسن عباس، با اشاره به نسل جدید طالبان، از تمایز میان طالبان شهری و طالبان روستایی، جنگ قدرت در لایه رهبری، و ممارست کشورهای منطقه برای به حداقل رساندن هزینههای معتنابه از افغانستان و به حداکثررساندن دستاوردها و امنیت سخن میگوید. نمیتوان نسخه مشخصی برای آینده پیچید و مطمئن بود قطعا یکی از این دو سناریو محقق خواهد شد، ولی میتوان مطمئن بود این طالبان آن طالبان نیست و برای تعامل با آن باید دستورکار جدیدی تدوین کرد.
به باور من، آنچه طالبان پس از اوت ۲۰۲۱ میلادی را مهم میکند، نه فقط قدرت گیری یک گروه خشونت ورز در پایتخت، بلکه قدرت الهام دهندگی و الگوشدگی آن برای دیگر گروههای خشونت ورز و افراطی در منطقه است؛ انسجام و وحدت برای تحقق رؤیای یک گروه میتواند تبدیل به دستورکار گروههای افراطی در منطقه شود و این همان جایی است که باید زنگ خطر را برایش به صدا درآورد.
«بازگشت طالبان: افغانستان پس از خروج آمریکا»، نوشته حسن عباس، ترجمه سمیه مروتی، نشر ثالث، ۲۶۳ صفحه، ۲۸۰هزار تومان.